
ميان معركه لبريز گريه ها شده بود
پرنده اي كه ز صيّاد خود جدا شده بود
به نام خالق هستي، براي ياري شاه
وَ با اجازه ي زهرا ز خيمه پا شده بود
كبوترانه به گوديِّ قتلگه پر زد
براي درد يتيمي خود دوا شده بود
به حكم شرعي دين خدا مقيّد بود
براي حنجر شش ماهه خون بها شده بود
نماز آخر عمرش به روي پيكر شاه
وَ با امامت شمشيرها ادا شده بود
جوان ترين حسن كربلا براي عمو
ز دست، دست كشيد و تمام پا شده بود
پس از شهادت او پيرمردها گفتند:
چقدر مثل جواني مجتبي شده بود
براي گريه ي بر مجتباي كرب و بلا
همين بس است كه مهمان نيزه ها شده بود
نوشته اند كه بر سينه ي عمو جان داد
چگونه بر بدن قطعه قطعه جا شده بود؟
«اسير» ، نوكر اين خانواده شد زيرا
لبش به ذكر و ثناي حسين وا شده بود
علی اکبر لطیفیان