ستاره ای بدرخشیـد و مـاه مـجـلـس شـد
دل رمیده مـا را انـیـس و مــــونـــس شــد
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننـوشـت
به غمزه مـسـئـلـه آمـوز صـد مـدرس شـد

به آمنه بنت وهب، خدا عطا کرده پسر
پسر چه گویم که به خلق، خدا عطا کرده پدر
میلاد پیامبر رحمت، تاج آفرینش بر شما خجسته باد.
چون که صد امد،نود هم پيش ماست
ميلاد نبى رحمت (ص)مبارک باد
کیست در غار حرای سینه ام
رگ رگم پیغام احمد می دهد
سینه ام بوی محمد می دهد
میلاد پیامبر اکرم و امام صادق (ع) تهنیت باد.
اسم تو نور امـید است و صفای سینه هاست
دین تو اسلام عشق است و بدور از کینه هاست
روز میـلادت شدم مست می عرفان تو
آیه شرع است و حق است، خط به خط قرآن تو
توصیف رسول(ص) انس و جان باید گفت
مـــــژده ایـــدل کــه مـهــیــن آیـت یــزدان آمــد
مــشــعــل راه هـدا خـتــم رســـولان آمـد
تـا زنـــده پـــرچـــم تــوحـیــد بـهـر بـــام و دری
بـهـر نــابـودی اصــنـــام شــتــابـان آمــد
مـسـلـمـیـن را بـده از قـول خــــداونـــد نــویـــد
اشــرف خـلـق جهان نـیـر تــابـــان آمـد
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدا نمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
صدای بال و پر جبرئیل می آید
شب است و ماه به آغوش ایل می آید
لب کویر پس از این ترک نخواهد خورد
که ساقی از طرف سلسبیل می آید
لباس خاطره را از حریر عشق بدوز
حلیمه! نزد تو فردی اصیل می آید
نگاه آمنه از این به بعد می خندد
چرا که معجزه ای بی بدیل می آید
که او سلطانِ شهرِ دلبران است
محمّد علت خلقِ جهان است
سرو نباشد به اعتدال محمد
قدر فلک را کمال و منزلتى نیست
در نظر قدر با کمال محمد
گوش کن هفت آسمان در شور و حالی دیگرند
عرشیان و فرشیان نام محمّد میبرند
ولادت حضرت محمد بر شما مبارک
دو چشمِ آمنه بر روی احمد
گره خورده دلش بر موی احمد
گهی خندان گهی محو تماشا
چو میبیند خمِ ابروی احمد
هر دم به هزار ساعت از دم صلوات
از نور محمدی دلم مسرورست
پیوسته بگو تو بر محمد صلوات
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
جهان را حق به عشقش آفریده
وجودش کلِ هستی را خریده
بگویم از مه رویِ محمّد
کسی زیباتر از او را ندیده
ز آسمان دل من خورشید و مه برآمد
شب میلاد احمد(ص) با پور حیدر آمد
همه شادی نمایید که میلاد نبی شد
جلوه ی نور صادق ز بعدش منجلی شد
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی
جهان سرسبز و خرم گشت از میلاد پیغمبر
منور قلب عالم گشت از میلاد پیغمبر
بده ساقى مى باقى که غرق عشرت و شادى
دل اولاد آدم گشت از میلاد پیغمبر
خورشید عشق را، ره شام و زوال نیست
بر هر دلی که تافت، در آن دل ضلال نیست
در آسمان دلبری و آستان عشق
نور جمال دلبر ما را مثال نیست
تا خالق تو بيمه كند جان وتنت
اي آنكه زعاشقان قرآن هستي
خوشبوي كن از نام محمد(ص) دهنت
سر چشمه فيض سرمدي پيدا شد
در هفدهم ربيع از دخت وهب
نو دسته گل محمدي پيدا شد
مژده که میلاد شه خاتم است
عید سعید نبى اکرم است
مژده که مسرورى عالم رسید
خرمى عالم و آدم رسید
حق چو دید آن نور مطلق در حضور
آفرید از نور او صد بحر نور
آفرینش را جز او مقصود نیست
پاک دامن تر زاو موجود نیست
بهشت جاودان، کوی محمد
معطر ساخت گلزار جهان را
شمیم تار گیسوی محمد
خلق را رهبری به دین هدی
پای تا سر خدانمایی تو
هم ز سر تا بپای صدق و صفا
بعدِ ذاتِ واحدِ مطلق به هستی بیبدیلی
بر گزینِ دست یزدان از میان نخبگانی
پیش هر صاحب نظر در صورت و معنا جمیلی
منبع اندیشه رود خروشان حیاتی
شهر علمی، کوهِ حلمی، قُلزم عقل عقیلی
وصف تو هماره بر لب ماست
راه و روش تو مکتب ماست
با تو همه جا مدینه ی ماست
این گفت تو نقش سینه ی ماست
ای چراغ دانشت گیتی فروز
تا قیامت پیشتاز علم روز
آفرینش را کتاب ناطقی
اهل بینش را امامِ صادقی