
گفته بودی که شهادت از عسل شیرین تر است
همچو حیدر از دل و جان رفته ای
از زمان رفتنت پر کرد باران دشت را
چون تو چون ابر بهاران رفته ای
سنگ و تیر و نیزه ریزد هر طرف
مثل بابایت به میدان رفته ای
بین این میدان تو هم پهلو شکسته می شوی؟
یا که در گودال چون شاه شهیدان رفته ای؟
تیغ هایی آمد و فرقت شکافت
چون علی آن شیر شیران رفته ای
شب که شد وقتی که عمه تازیانه می خورد
می رود چون کاروانی از اسیران، رفته ای
التماس دعا
همچو حیدر از دل و جان رفته ای
از زمان رفتنت پر کرد باران دشت را
چون تو چون ابر بهاران رفته ای
سنگ و تیر و نیزه ریزد هر طرف
مثل بابایت به میدان رفته ای
بین این میدان تو هم پهلو شکسته می شوی؟
یا که در گودال چون شاه شهیدان رفته ای؟
تیغ هایی آمد و فرقت شکافت
چون علی آن شیر شیران رفته ای
شب که شد وقتی که عمه تازیانه می خورد
می رود چون کاروانی از اسیران، رفته ای
التماس دعا