
می نهد تاج امـامت بـر سرش
عید «جاء الحـق» مبارک بر همه
خاصـه بـر سـادات آل فاطمه
وی نور دل نبی خاتم، مهدی
تکمیل نموده رب به تو نعمت ها
ای نعمت جاری دمادم ، مهدی
آغاز گشته امامت مهدی موعود
روشن کنید شمعها و عود
برای آمدنش دعا کنید
طولانی کنید نمازتان رابا سجود
جنت گل هـای زهرایی شده
لحظه لحظه، دسته دسته از فلک
همچو باران از سمـا بارد ملک
می زنند از شوق دائم بال و پر
در حضـور حجت ثانـی عشر
آرامش جان عاشقان می آید
بر بام سحر طلایه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان می آید
وي نور دل نبي خاتم، مهدي
تکميل نموده رب به تو نعمت ها
اي نعمت جاري دمادم ، مهدي
سر راهت در انتظارم … برده هجرت صبر و قرارم …
جز ظهورت ای گل زهرا … به خدا حاجتی ندارم…
بعثت است این، یا غدیر دوم است
یوسف زهرا بـه دست داورش
می نهد تاج امـامت بـر سرش
آرامش جان عاشقان مي آيد
بر بام سحر طلايه داران ظهور
گفتند که صاحب الزمان مي آيد
یا صاحب الزمان داستان یوسف را گفتن و شنیدن به بهانه ی توست
شرمنده ایم می دانیم گناهان ما همان چاه غیبت توست . . .
عید مظلومـان عالم آمده
عید قسط و عید عدل و دادهاست
لحظه هـایش را مبـارک بادهاست
اگر که آمدی من رفته بودم ... اسير سال و ماه و هفته بودم ...
دعايم کن دوباره جان بگيرم ... بيايم در رکاب تو بميرم...
ای پیک راستان خبر یار ما بگو / احوال گل به بلبل دستان سرا بگو
ما محرمان خلوت انسیم غم مخور / با یار آشنا سخن آشنا بگو . . .
این شعاع حسن خورشید شماست
آنکـه باشـد عـدل و داد حیدرش
حـق نهـد تـاج امـامت بر سرش
بر چهره پر ز نور مهدي صلوات ... بر جان و دل صبور مهدي صلوات ...
تا امر فرج شود مهيا بفرست ... بهر فرج و ظهور مهدي صلوات...
دیریست که ما منتظر روی تو هستیم / ما بند نجابت به تن اسم تو بستیم
دیریست که دلداده ما خانه نشین است / جای قدمش بوسه به صد چاک زمین است . . .
ای نفس هایت دعای عهد ما
عمر ما بی تو بـه سـر آمـد بسی
ای پنـاه شیعـه تـا کی بیکسی
چه بغضها که در گلو رسوب شد نيامدی ...
خليل آتشين سخن ؛ تبر به دوش بت شکن ...
خدای ما دوباره سنگ و چوب شد نيامدی ...
ما، بی تو، تا دنیاست، دنیایی نداریم / چون سنگ خاموشیم و غوغایی نداریم
ای سایه سار ظهر گرم بی ترحم! / جز سایه دستان تو، جایی نداریم . . .
تو به ما نزدیکی و ما از تو دور
ای ز چشـم مـا به ما نزدیک تر
تـا دل دشمـن شـود تاریک تر
چند میثم با تو نزدیک از تو دور؟
سیـدی مـولایی عجـل لظهـور
برای ما که خسته ايم نه ؛ ولی ...
برای عده ای چه خوب شد نيامدی ....
تمام طول هفته را به انتظار جمعه ام ...
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نيامدی...
افسوس که عمری پی اغیار دویدیم / از یار بماندیم و به مقصد نرسیدیم
سرمایه ز کف رفت و تجارت ننمودیم / جز حسرت و اندوه متاعی نخریدیم
بر پشت ستم کسی تیر خواهد زد
سوگند به هر چهارده آیه نور
سوگند به زخم های سرشار غرور
آخر شب سرد ما سحر می گردد
مهدی به میان شیعه برمی گردد
هرچه کردم نشوم علت رنجیدن او
باز نشد بارها من دل زهرائی او را ز گناهم خستم
گفتم این بار که بر نامه من می نگرد خوشحال است
لیک اشکش به دلم گفت که من روسیهم من پستم
گفته بودم گربیایی مقدمت را گل فشانم
گل چه قابل مهربانم چشمهایم فرش راهت
چه انتظارعجیبی! توبین منتظران هم عزیز من چه غریبی!
عجیب تر که چه آسان نبودنت شده عادت
چه کودکانه سپردیم دل به بازی قسمت
چه بی خیال نشستیم چه کوششی چه وفایی؟
فقط نشسته وگفتیم خداکند که بیایی.
مسیر مسیح بهاران کجاست؟ / صفا گستر لاله زاران کجاست؟
رگ و ریشه لاله از هم گسست / گل اندیشه سربداران کجاست . . . ؟
مـژده روز ظهـور آیـد به گوش
چه شود عاقبتم را ز خدا خير بخواهي
سالِفِ برِّکَ بي خواندهام و درس گرفتم
که مرا دادهاي از روز ازل فيض پناهي
به تمنّای طلوع تو جهان چشم به راه / به امید قدمت کون ومکان چشم به راه
رخ زیبای تو را یاسمن آینه به دست / قدّ رعنای تو را سرو جوان چشم به راه . . .
عیــد زهـرا و امیــرالمؤمنین
عیــد یــاران فداکار علی است
عید محسن، اولین یار علی است
عیــد فتـحِ «میثـم تمار»هاست
عید عمرو مالک و عمارهاست
عید مشتاقان سرمست حسین
عید ذبح کوچک دست حسین
عید باغ یاسمن های کبود
عید شادیِ بدن های کبود
عید سردار رشیـد علقمه
عید سقـای شهیـد علقمه
عید ثـارالله و هفتـاد و دو تن
عید سربازان بی غسل و کفن
عید هجــده آفتـاب نـوک نی
کرده نوک نی چهل معراج طی
عید طاهـا عید فرقان عید نور
عید قرص مـاه در خاک تنور
عید عزت عیـد مجد و افتخار
عید مردان بـــزرگ انتظـار
*مبارک*