
صدای ضربه های برسرت را می شنیدم من
درون خیمه هل من ناصرت را می شنیدم من
ببین از چشم هایم اشک بارم من
اگر من نیستم عباس، اما دست دارم من
عمو ای کاش بودم تا برای حضرت زهرا سپر باشم
و بر فرق سر مولا سپر باشم
و بر آن تیر ها بر پیکر بابا سپر باشم
و من بر مشک آب حضرت سقا سپر باشم
بریده دست من اما امان از پهلوی مادر
امان از دست های بسته و دیوار و میخ و در
ببین آنجا شده «امن یجیب» اهل حرم بر لب
امان کاروان عمه ی بی معجرم زینب
التماس دعا
درون خیمه هل من ناصرت را می شنیدم من
ببین از چشم هایم اشک بارم من
اگر من نیستم عباس، اما دست دارم من
عمو ای کاش بودم تا برای حضرت زهرا سپر باشم
و بر فرق سر مولا سپر باشم
و بر آن تیر ها بر پیکر بابا سپر باشم
و من بر مشک آب حضرت سقا سپر باشم
بریده دست من اما امان از پهلوی مادر
امان از دست های بسته و دیوار و میخ و در
ببین آنجا شده «امن یجیب» اهل حرم بر لب
امان کاروان عمه ی بی معجرم زینب
التماس دعا